هستی من امیر حسین

هفته ای با جیجلیم

  سلام عزيز مامان سلام کوچمولوي من.قربون اون جيجليات فدات بشم.قربون شيطونيات    .وقتي داداش ميره مهد .تو  تو خونه ارومي و فکر کنم حوصله ات سر ميره و ميخوابي .از ورجه وورجه هات بگم کم گفتم.اين چهار پايه پلاستيکيا رو بلند ميکني و ميذاري اون قسمتي که ميخواي شيطوني کني و ميري روش واي ميايستي و بازي ميکني.وقتي ام ميام بر دارمت جيغ ميکشي .و دوباره کارت و تکرار ميکني.تازگي ها يکي دو روزه ياد گرفتي که بگي داري يعني دالي.قربونت بشم. عاشق اين  ي که کفش بپوشي و راه بري .چهارشنبه مامان جون اينا اومدن خونه امون.تو خودت و خيلي لوس کردي .اولش سر تو پايين اوردي اما بعدش رفتي بغلشون نشستي و خودتو لوس ميکردي   .جدي...
13 ارديبهشت 1390

در باره تو عشقم

   سلام عزيز ترينم ببخش که دير به دير ميام.واست حرف بزنم.اخه خيلي درگير کار بودم   .دنبال خونه ميگرديم واسه اجاره .از اونطرف داداش و ميفرستم مهد.از تنبلي در اومدم شيريني واستون ميپزم..    وقت نميکنم به دوستامون سر بزنم.البته بيشتر به خاطر اين اينترنت پر سرعته. چون با اين معموليا نميشه کاري انجام داد.وب تا بخواد باز بشه ۱ دو ساعت طول ميکشه. حالا ۵۱۲ رو شارز کنم.خوب باشه. .وقتي داداشو ميذاريم مهد تو هم دوست داري اونجا بموني و با بچه ها بازي کني   اما خوب سن تو رو قبول نميکنه دوم اينکه هنوز کوچولويي.   راه به راه ميگي دادا.جديدا ميخواي صدا کني  ميگي مامان  بعد به من ميزني تا من...
1 ارديبهشت 1390
1